عظمت و شکوه امام نقی علیه السلام

محمّد بن حسن علوی حکایت کند: در زمان طفولیّت به همراه پدرم جلوی درب ورودیِ ملاقات کنندگان متوکّل عبّاسی ایستاده بودم و جمعیّت انبوهی از اقشار مختلف نیز آماده ورود و ملاقات بودند.

در این بین، خبر آوردند که حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه السلام می خواهد وارد شود. و دیده بودم که هر موقع حضرت از جلوی جمعیتی عبور می نمود جمعیّت به پاس احترام و عظمت او سر پا می ایستادند.

 در آن روز عدّه ای تا شنیدند که امام هادی علیه السلام تشریف می آورد، گفتند: ما از جای خود حرکت نمی کنیم، چون او یک نوجوانی بیش نیست و بر ما هیچ مزیّت و فضیلتی ندارد.

ابوهاشم جعفری که در آن جمع نیز حضور داشت و سخن آنها را شنید، گفت: به خدا قسم! همه ما و شما در مقابل او کوچک و ذلیل هستیم و هر وقت تشریف بیاورد و او را ببینید، از جای خود حرکت می کنید و به احترام او خواهید ایستاد تا عبور نماید.

در همین بین، حضرت وارد شد و همین که جمعیت چشمشان به وجود مبارک و جمال نورانی آن حضرت افتاد، از جای برخاستند و با احترام و ادب ایستادند.

 هنگامی که حضرت عبور نمود و رفت، ابوهاشم به افرادی که در اطراف او بودند، گفت: پس چه شد، شما که می گفتید: ما حرکت نمی کنیم؟!

در پاسخ گفتند: به خدا قسم! همین که چشممان به حضرت افتاد و او را دیدیم، عظمت و شوکت او، ما را گرفت و بی اختیار از جا برخاستیم و احترام به جا آوردیم.

اثبات الهداه ، ج۳ ، ص ۳۶۹

معجزات پیامبران در کلام امام نقی علیه السلام

ابویوسف یعقوب اهوازی معروف به ابن سکیّت گوید: روزی به محضر مبارک امام علیّ هادی علیه السلام وارد شدم و عرض کردم:

یابن رسول اللّه! چرا خداوند متعال، حضرت عیسی مسیح علیه السلام را به همراه لوازم و علوم طبّ و طبابت، و حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله را به همراه فصاحت و بلاغت مبعوث نمود؟

امام هادی علیه السلام فرمود: در زمانی که حضرت موسی علیه السلام مبعوث گردید بیشترین افراد آن زمان، اهل سحر و جادو بودند و حضرت به مقتضای همان زمان آمد و سحر تمام ساحران را باطل نمود و حجّت خدا را بر ایشان ثابت کرد. در زمان حضرت عیسی علیه السلام مردم مبتلا به امراض و ناراحتی های جسمی شده بودند که از درمان آنها عاجز و ناتوان بودند، پس حضرت عیسی آمد و امراض صعب العلاجی را مانند پیسی و جذام و نابینایی را - که از درمان آنها عاجز بودند - شفا داد و حتّی مردگان را به اذن خداوند متعال، زنده کرد. ه مبعوث گردید،

در زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله  مردم ادیب و خطیب و شاعر بودند که با تمام فصاحت و بلاغت سخن می گفتند و شعر می سرودند، پس آن حضرت با کلامی بلیغ و فصیح و رسا در قالب موعظه و ارشاد، از طرف خداوند سبحان آمد که سخنش سرآمد تمام سخن ها بود و حجّت الهی را بر تمامی آن افراد تمام نمود.

ابن سکّیت گفت: به خدا قسم! تاکنون شخصی مثل تو را، که این چنین پاسخ روشن و کافی گفتی، ندیده بودم؛ اکنون می خواهم بدانم که امروز حجّت خدا بر مردم چگونه است؟

امام هادی علیه السلام فرمود: عقل سالم که به وسیله او بتوان صداقت و یا دروغگوئی و نفاق افراد را شناخت و در نتیجه این که از هر کس و از هر سخنی تبعیّت ننماید.

اصول کافی ، ج ۱، ص۲۴