ولادت امام علی نقی

ولادت با سعادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام مبارک

« بیایید در روز ولادت امام نقی علیه السلام  (پانزدهم ذی الحجه) با خواندن زیارت جامعه کبیره

به آن حضرت سلام دهیم»  

السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ

وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْکَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ

وَ أَوْلِیَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ الْبِلادِ

وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلالَةَ النَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ

وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحه غار حراست
خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است

....

پسر حضرت زهرا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

فضیلت ماه مبارک رمضان در کلام امام نقی علیه السلام

محمد بن فضل بغدادی می گوید: به حضرت امام هادی سلام الله علیه نوشتم:

فدایت شوم! ماه رمضان می آید و در دل انسان هوای زیارت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه و زیارت پدرتان در بغداد می افتد؛ آیا در وطن خود بماند و روزه بگیرد تا ماه رمضان به پایان رسد سپس به زیارت رود یا در ماه رمضان مسافرت کند و روزه اش را افطار کند (روزه نگیرد)؟

حضرت امام هادی سلام الله علیه در پاسخ نوشت: ماه رمضان از آنچنان فضیلت و اجری برخوردار است که هیچ ماهی ندارد، پس چون رمضان آمد به آن عمل شود.

شهادت امام نقی

آجرک الله یا بقیة الله

آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته
مادرت را باز در هول و وَلا انداخته

کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب
در کنار بستر تو مرگ جا انداخته

پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای
خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته

رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود
زهر، لب های تو را از ربنا انداخته

تشنگی بی رحم تر از نیزۀ زیر گلوست
تارهای صوتی ات را از صدا انداخته

جام می شرمندۀ اندوه چشمانت شده
ماجرا را گردن شام بلا انداخته

شام گفتم، خیزران آمد به یادم "وای وای"
گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته

شاعر: وحید قاسمی